دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

فقط حرف نباش

آخرای خرداده و  کار انتشارات رو  هنوز هم شروع نکردم. امتحان ها هم تا اینجا بد نبوده خوبه. ولی خب مبانی نظری ترجمه رو به شدت سخت گرفت . جوابا نه از پی دی اف فارسی پیدا میشد نه انگلیسی.

دیروز هم امتحان داستان کوتاه بود و نصفش رو درست زدم ولی دلم نیومد جواب درستا رو از گروه نگاه کنم. کلا فقط یکی دو تا سوال تو این پنج تا امتحان از گروه امتحانا نگاه کردم که اونم امتحان اولی بود . بقیه رو خودم پیدا میکنم . حس عذاب وجدان میگیرم.

گلی امروز امتحان حضوری داشت بعد دیشب تا ۴ صبح کیف میدوخت چون باید تحویل میداد برای  پرورژه عملی ش . با خودم گفتم این اینطوری تلاش و پشت کار داره و حتما موفقیت حقشه. تو تا کی میخوای فقط حرف بزنی؟ و حرف باشی فقط؟؟؟؟ یه بار فقط یه بار عمل کن به حرفا و هدفات. 

به قول اون بنده خدا فقط تصور کردن و آرزو های بزرگ برای موفقیت کافی نیست......


آویشن

پریروز با بچه ها رفته بودیم کوه آویشن بیاریم. بچه ها رفتن دنبال بوته آویشن ولی من و بابا نشستیم  اون بالا تقریبا نصفه بالایی کوه. من که خیلی سال بود نرفته بودم ، اما میگن خیلی ساله بیابون به سر سبزی امسال نبوده. از اون بالا انقدر آدما کوچکن، انقدر کوچک  که فکرشم نمیکنی همینا اینطوری  میخوان دنیا رو بهم بریزن. 

دلم میخواست ساعت ها بشینم اون منظره رو نگاه کنم. 

نگاه کنم و فکر کنم این اتفاق میتونه یه جور دیگه ای بشه ، فکر کنم میشد جواب دیگه ای بگیرم. یا اصلا چطور شد که اینطور شد؟ 

هفته پر اتفاقی بود. شنبه پیش فکرشم نمیکردم الان اینجا باشم در حالی که یک خط هم برای امتحان فردام نخونده  باشم. 

کسی از آینده خبر نداره‌.


اعتراف سخت و عجیب

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بعد ۱۲۵ روز قرنطینه

بالاخره بعد ۱۲۵ روز قرنطینه رو شکستم و رفتم بیرون، شهر عجیب شلوغ شده و حتی تو مواقع عادی فکر نکنم انقدر آدم بود توی خیابونا.

نمیدونم دم غروب بود و دلگیر بود یا یکم دلگیر شده. فقط میدونم اون طراوت قبل رو نداشت. 

.

.

+ چرا هی خواب یه نفر رو میبینم؟؟؟ نشونه مثبتیه یا منفی؟؟ 

یه تابلوی قدغنم

شعر جدید مارکو ، رو گوش دادم. میگه یه قسمتی از زندگی خودشه ولی من دارم خودم رو توی شعرش میبینم. 

چند باری دستم رفت روی شماره اون بنده خدا که بهش پیام بدم ولی انگاری من آدم این کار، نیستم. همچین یه نیرویی هم مانعم میشه هروقت میخوام این کارو انجام بدم.  جالب هم هست که توی اینستاگرام و تلگرام هم مدام چند روزه تصاویر و فیلم هایی میاد برام از خانم هایی که خودشون خواستگاری کردن و با افتخار ازش حرف میزنن و میگن  خوشحالن ازش.

خیلی مشتاقم ببینم سلطنت ابدی چی میشه، حوالی ساعت ۵ قسمت ۱۳ میاد و تا فردا صبح باید صبر کنم ترجمه و زیر نویسش بیاد. 

یکم باید بیشتر همت کنم جدی تر یاد بگیرم زبان کره ای رو. بعد این همه وقت دیگه وقتی گوش میدم ۲۰، ۳۰ درصد میفهمم چی میگن. درصورتی که هیچ آموزش جدی ای نداشتم به جز دو دوره کوتاه برای ۵، ۶ سال پیش و دو ، سه سال بعدش که یه طور هایی خود خوان بود.

ولی  کلا زبان و فرهنگ جالبی دارن. نزدیک به زبان و فرهنگ ما هستن.