دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

عطر

من یه ادکلنی داشتم که خیلی دوست داشتمش اصلا بوش حالم رو خوب میکرد. تموم شد بعد یه مدتی هم رفتم بگیرم ندیدم پیدا نکردم یا چی شد یه عطر به همون اسم خریدم که البته نمیدونم چرا یه مقداری با ادکلنه فرق میکرد  شایدم هم بیشتر از یه مقدار فرق داره، حالا هرچی.

امسال برای تولدم مامان گفته بود گلی بره ادکلن بگیره. اونم رفته بود بگرده ادکلن خودم رو پیدا کنه اما پیدا نکرده بود. یکی دیگه خریده بود که ویژگی های مشابهی داشت و خب تو سلیقه منم بود و خیلی خوشم اومد ازش. ولی من هنوزم هرچند وقت یه بار اون شیشه ادکلن توی کشو رو برمیدارم و بو میکنم و حالم رو خوب میکنه عطرش.

داشتم فکر میکردم یه جورایی شبیه حکایت زندگیه نه اینکه اون ادکلنه پیدا نشه، میشه، هست، و خیلی های دیگه پیداش میکنن، یه سری ها ازش خوششون میاد و حالشون رو خوب میکنه، برای یه سری ها این با بقیه فرق نداره و یه سری ها هم ازش خوششون نمیاد. ولی جوری که من دوستش دارم فکر نکنم کسی اینجوری دوستش داشته باشه. جوری که من میخوام پیداش کنم فکر نکنم کسی باشه که اینجوری دنبالش بگرده اونم از سر علاقه به خودش نه چیز دیگه ای. 

مهم اینه که‌هر چه قدرم عطرای دیگه با رنگ و بو و اسمای مشابه ببینم و شایدم ازشون خوشم هم بیاد اما ذهنم هنوز دنبال اون عطر و بو میگرده تا پیداش کنه :)

همیشه رسیدن به این سن رو دوست داشتم و تو ذهنم نسبت بهش حس خوبی داشتم

امسال نشده فعلا برای خودم کادو بگیرم چون یه کادوی بخصوص تو ذهنمه

ولی امر ز رو خیلی دوستش داشتم و دارم‌

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.