دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

.

خستم، از صبح که بیدار شدم رفتم کمک بابا و بعدشم مامان. مهمون ها حدودای ساعت ۶ و نیم اینا رفتن و خسته م. دلم میخواد بخوابم. فکر کنم امشب راحت و بدون زیادی فکر کردن بخوابم. این چند شب گذشته خسته نیودم خوابم نمی برد درست.

راجب این روزا نوشتم ولی پاک کردم، گفتن نداره‌ همه میدونن. فقط امیدوارم یه روزی همه با هر اعتقادی کنار هم باشیم و به باور بقیه احترام بگذاریم و شاد باشیم با هم شاد شاد

دلم میخواد بنویسم  ولی خستم، خوابم میاد، تازه ساعت ۹ عه. طول میکشه آدم به این تغییر ساعت عادت کنه.

۲۵/۲۱ .

دیشب قسمت آخر ۲۵/۲۱ رو دیدم‌ سریال قشنگ بودا‌، منتها از قسمت ۱۳ به بعد یکم غمگین شد، با این حال حتی تا قسمت ۱۵ هم خوب بود. اما قسمت ۱۶ واقعا غمگین بود، نصف بیشترش گریه می‌کردم. از قبل میدونستم جدا میشن ولی بازم دلم میخواست تهش یه جور دیگه بشه.  

با دو تا نویسنده نمیتونم کنار بیام یکی نویسنده عاشقان ماه،  یکی ۲۵/۲۱.

یعنی واقعا نمیشد یکم تهش قشنگ تر می‌بود؟

تا اطلاع ثانوی قصد فیلم دیدن ندارم‌. دیشب دیالوگ ها که بین بازیگرا رد و بدل میشد، به جز اون جملات و عبارت های  روزمره و معمول، عبارت های جدیدی که یاد گرفتم هم میتونستم بگم و تشخیص بدم و یه سری عبارت های کوتاه و جدید تر رو هم میتونستم بگم و تکرار کنم. از این خوشم اومد.

25/21

ولی عشق بین یی هیون و سه بوم توی سریال شادی و عشق بین هی دو و یی جین توی بیست و پنج، بیست و یک انقدر قشنگه که خیلی قشنگه.

خوشحالم که بالاخره بیست و پنج، بیست و یک رو شروع کردم، باید زود تر شروعش میکردم؟؟ نمیدونم فقط فکر کنم الان زمان درستش بود.

باد میاد، از اون باد قشنگا. یادم نمیاد آخرین بار کی اینطوری بود. یه باد قشنگ خنک همراه با گرمای ظهر آخر تابستون که انگار زود تر به استقبال پاییز رفته. البته الان شبه و یکم خنک تره. 

هی دو و یی جین خیلی خوبن، با اینکه آخر فیلم رو تقریبا از قبل میدونم امیدوارم تهش معجزه بشه و یه اتفاق خوب بیفته.

هی فلانی

این روزا میرم باشگاه و حالم رو خیلی خوب میکنه. امروز وقتی گفت بیاید وایسید تموم شد کلاس‌ همه اینجوری بودن که عه تموم شد؟؟؟ 

حتی باعث میشه الکی تو کل روز لبخند بزنم و خوبه‌. میخواستم این رو با شوق بیشتری  بنویسم و تهش هم بگم به قول اخوان "هی فلانی، زندگی شاید همین باشد..." 

ولی یه ساعتیه که حالم بیخودی گرفته است، یهو اشکم دراومد و هرچی دارم به دلیلش فکر میکنم چیزی پیدا نمیکنم و فقط میدونم به میزان زیادی دلتنگم انگار. دلتنگ چی و کی؟ الله اعلم. 

یه باوری دارم که وقتی بی دلیل حال آدم خوبه یکی واسه ش دعا کرده. ولی حال اینجوری رو چی بگم؟ شاید باعث غم و دلتنگی کسی شدم؟ اما کی؟ کسی رو یادم نمیاد، که باعث همچین چیزی براش شده باشم‌.

......

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.