دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

شلوغی ذهن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ارسال شد

بالاخره دقایقی پیش   این پروژه کذایی ارسال شد.  تا به حال از این زاویه به داستان خوندن نگاه نکرده بودم. سطر به سطرش استعاره از یک باور فرهنگی ، یک مسئله و هزار تا چیز دیگه باشه. یه طورایی مثل آرایه شعر ادبیات خودمون.  هنوزم  شاید خیلی از شعرایی که دبیرستان آرایه و معنی هاش رو مشخص کردیم و منظور دقیق شاعر رو میدونم  برام جذابیت خاصی داره و هنوز یادمه.

هیچ وقت این مدت انقدر درس نخونده بودم حتی سر پروژه مبانی نظری.

از خستگی دارم غش میکنم.  

و باید برای کار های بعدی آماده بشم. شدید فشرده است این ماه.

و عجیب خنکه. پارسال که خوب گرم بود خرداد. یه دفعه خرداد شد اصلا.  

امیدوارم فعلا از انتشارات پیامی مبنی بر ارسال سفارششون نگیرم که بتونم آماده ش کنم.

دلم یه سورپرایز باحال و قشنگ میخواد برای تولدم. کاش میشد امسالم سنت قشنگ خودم برای خودم کادو بخرم رو اجرا کنم البته با این وضع توقع چندانی ندارم چون فعلا بیرون رفتن بی مورد حساب میشه. ( نگم که هنوز از بیرون رفتن واهمه دارم) .ولی خب سعی میکنم کادوی خوبی به خودم بدم. 

 تا چه پیش آید؟ 

یا حق