دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

زهره نرفت...

راستی زهره نرفت...

موند ....

و این خیلی خوبه...

برای اینکه من همه دوستام رو دوست دارم و دلم می خواد همیشه فعال باشن ...

مثل دوستان دنیای واقعی از حالشون خبر داشته باشم...

و موقع خوشی و نا خوشی کنارشون باشم....

و کلی خاطره با هم داشته باشیم...

برف داره میاد ...

دیشب ابری بود......

زنگ که خورد داشت کم کم برف می اومد باد هم بدجوری زوزه می کشید...

همه ما هم دست به دعا شدیم برای تعطیلی فردا....

با برنامه فردا مشکلی ندارم...دو زنگ اول دروس تخصصی رو می رم اما زنگ آخر عربی داریم....

نمره هام تو عربی بد نیست ولی نمی دونم جدیدا چا انقدر ازش بدم میاد....

ولی دلم می خواد کل هفته رو ریاضی داشته باشیم......فقط ریاضی....

حالا از اون که بگذریم...الآن برف شدت گرفته و صدای باد هم توی خونه پیچیده....

اگه  الآن برم بیرون باد و دونه های برف از همه طرف می خوره تو صورتم ....

دلم می خواد کلی برف بیاد و منم برم بیرون و آدم برفی 94 ام رو درست کنم......

من الآن روی ابرا دارم پرواز می کنم برای اینکه زمین سفید شده....

خدای شکرت برای برف.....

حتی اگه تعطیل هم نشه دلم می خواد فردا با معلم ریاضی مون بریم برف بازی....

البته زنگ تفریح....اگر هم نیاد مجبورش می کنیم بیاد.....

خیلی دوستش دارم نه فقط من بلکه همه بچه ها....

قصد جفا ها نکنی و بکنی با دل من

قصد جفا ها نکنی با دل من ور بکنی با دل من

وا دل من وادل من وادل من وا دل من


قصد کنی بر تن من شاد شود دشمن من

وانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل من


واله و شیدا دل من بی سر و بی پا دل من 

وقت سحر ها دل من رفته به هر جا دل من


بیخود و مجنون دل من خانه پر خون دل من 

ساکن و گردان دل من فوق ثریا دل من


سوخته و لاغر تو در طلب گوهر تو 

آمده و خیمه زده بر لب دریا دل من


گه چو کباب این دل من پر شده بویش به جهان 

گه چو رباب این دل من کرده علا لا به جهان


زار و معاف است کنون غرق مصاف است کنون

برکه قاف است کنون در پی عنقا دل من


طفل دلم می نخورد شیر از این دایه شب 

سینه سیه یافت مگر دایه شب را دل من


صخره موسی گر از او چشمه روان گشت چو جو

جوی روان حمکت حق صخره و خارا دل من 


عیسی مریم به فلک رفت و فروماند خرش

من به زمین ماندم و شد جانب بالا دل من 


بس کن کاین گفت زبان هست حجاب دل و جان

کاش نبودی ز زبان واقف و دانا دل من 


مولوی-دیوان شمس-غزلیات.

((لطفا اگر بیتی اشکالی داره راهنماییم کنید تا درستش کنم...آخه از یه سایت این شعر رو دیدم و اینجا نوشتم.))

قلبم...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برای زهره

همه روز اول که وب زدیم قرار بود یعنی خودمون با خودمون قرار گذاشتیم که صادق باشیم با همه و پست های علمی بذاریم اول از منابعی مطلب کپی کردیم ...((من که اینجوری بودم.))

بعد خودمون نوشتیم کم کم رفتیم تا رسیدیم به نوشتن از خودمون بعد کمک کم دوستان زیادی پیدا کردیم چند ماه که گذشت از اون دوستان تعداد کمی می اومدن و خودمون هم به خیلی جاها کم تر رفت و آمد می کردیم .....

بعد کم کم یه سری ها رفتن ....بعد اومدن ...بعد دوباره رفتن و طی این رفتن و اومدن ها چند بار آدرس عوض کردن اما بازهم پیداشون کردم...

بعد سر یه حرف با آدم قهر کردن ....بعد هم دوباره رفتن....((خودش می دونه کی رو می گم ....اگه هست اعلام کنه.))

بعد دوباره یکی رفت اما از با معرفتیش آدرسشو داد....

یکی هم خیلی بی خبر رفت.......

اما حالا یکی دیگه داره می ره ....چرا خشک و تر دارن با هم می سوزن ....چرا  فقط اونایی که به شما یه حرفی می زنن تنبیه نمیشن .... چرا منم تنبیه میشم؟

دوری از یه سری ها با تمام مجازی بودنشون سخته .....

مخصوصا تو زهره جونم....

امیدوارم هرجاکه هستی موفق باشی.........