| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
| 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
| 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
| 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
| 29 | 30 | 31 |
اینم از قسمت 4...فقط نظر یادتون نره ...
عشق پیدا بود , موج پیدا بود .
برف پیدا بود, دوستی پید بود .
کلمه پیدا بود .
آب پیدا بود , عکس اشیا در آب .
سایه های خنک یاخته ها 1 در تف خون .
سمت مر طوب حیات .
شرق اندوه نهاد بشری .
فصل ولگردی در کوچه زن .
بوی تنهایی در کو چه فصل .
دست تابستان یک باد بزن پیدا بود.
سفر دانه به گل .
سفر پیچک این خانه به آن خانه .
سفر ماه به حوض .
فوران گل حسرت از خاک .
ریزش تاک 2جوان از دیوار .
بارش شبنم روی پل خواب .
پرش شادی از خندق مرگ .
گذر حادثه از پشت کلام .
جنگ یک رو زنه با خواهش نور .
جنگ یک پله با پای بلند خورشید.
جنگ تنهایی با یک آواز .
جنگ زیبایی گلابی ها با خالی یک زنبیل .
جنگ خونین انار و دندان .
جنگ ((نازی ))ها با ساقه ناز .
جنگ طوطی و فصاحت با هم .
جنگ پیشانی با سردی مهر .
حمله کاشی مسجد به سجود .
حمله باد به معراج حباب صابون .
حمله لشکر پر وانه به برنامه ((دفع آفات )) .
حمله دسته سنجاقک , به صف کار گر(( لوله کشی ))
حمله هنگ سیاه قلم نی 3 به حروف سربی 4 .
حمله وا ژه به فک شاعر .
فتح یک قرت به دست یک شعر .
فتح یک باغ به دست یک سار .
فتح یک کوچه به دست دو سلام .
فتح یک شهر به دست سه چهار اسب سوار چوبی فتح
یک عید به دست دو عرو سک , یک توپ .
قتل یک جغجغه روی تشک بعد از ظهر .
قتل یک قصه سر کوچه خواب .
قتل یک غصه به دستور سرود .
قتل مهتاب به فرمان نئون 5 .
قتل یک بید به دست ((دو لت )) .
قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ .
همه روی زمین پیدا بود :
نظم در کوچه یونان می رفت .
جغد در ((باغ معلق)) می خواند .
باد در گردنه خیبر 6 , بافه ای 7 خیس از خس تاریخ به خاور
می راند .
روی در یاچه آرام ((نگین)) , قایقی گل می برد .
در بنارس 8 سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود .
مردما ن را دیدم .
شهر ها را دیدم .
دشت ها را , کوه هارا دیدم .
آب را دیدم , خاک را دیدم .
نور و ظلمت را دیدم .
و گیاهان را در نور , و گیاهان را در ظلمت دیدم .
جانور را در نور , جانور را در ظلمت دیدم .
و بشر را در نور , و بشر را در ظلمت دیدم .
1 : یاخته : سلول .
2 : در خت انگور .
3 : قلم نی : قلم خطاطی .
4 : ابزار حروف نگاری در چاپخانه های قدیم .
5 : نئون : مهتابی .
6 : گر دنه خیبر : منطقه ای در پاکستان که جنبه تاریخی دارد.
7 : بافه : گندم یا غلات درو شده .
8 : شهر مقدس برهمنان در هند .
امیدوارم در نار خانوادتون و به همراه اونا شاد و سلامت و خرم و سالم و تندرست و موفق و پیروز باشید و به آرزوهای خوبتون برسید.......
سلام ...بعد چند روز اومدم قسمت بعدی صدای پای آب رو بذارم ...برای اینکه گفته بودم همش رو می خوام بذارم ...حالا بریم بقیه شعر ...... ادامه مطلب ...
اینم از قسمت دوم.....
اهل کاشانم .
نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند , به سفالینه ای از خاک ((سیلک)).
نسبم شاید , به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.
پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها , پشت دو برف ,
پدرم پشت دوبار خوابیدن در مهتابی ,
پدرم پشت زمان ها مرده است .
پدرم وقتی مرد , آسمان آبی بود ,
مادرم بی خبر از خواب پرید , خواهرم زیبا شد .
پدرم وقتی مرد , پاسبان ها همه شاعر بودند.
مرد بقال از م پرسید : چند من خربزه می خواهی ؟
من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟
پدرم نقاشی می کرد .
تار هم می ساخت , تار هم می زد .
خط خو بی هم داشت.
باغ ما در طرف سایه دانا یی بود .
باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه ,,
باغ ما نقطه بر خورد نگاه و قفس و آینه بود .
باغ ما شاید , قوسی از دایره سبز سعادت بود .
میوه کال خدا را آ ن روز , می جویدم در خواب .
آب , بی فلسفه می خوردم .
توت , بی دانش می چیدم .
تا اناری ترکی بر می داشت , دست فواره خواهش می شد .
تا "چلو " ای می خواند , سینه از ذوق شنیدن می سو خت .
گاه تنهایی , صورتش را به پس پنجره می چسبانید .
شوق می آمد , دست در گردن حس می اندا خت .
فکر , بازی می کرد .
زندگی چیزی بود , مثل یک بارش عید , مثل یک چنار پر سار .
زندگی در آن وقت , صفی از نور و عروسک بود ,
یک بغل آزادی بود .
زندگی در آن وقت حوض موسیقی بود .
خب اینم پایان قسمت 2....امیدوارم در پناه و به لطف خدای بزرگ و خوب و مهربون شاد و سلامت و خرم وسالم و تندرست باشید به همراه خانوادتون .....انشاالله....