ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
امشب داشتم فکر میکردم شاید در مورد پرتقال واقعیت ها رو نمی نویسم، شاید برداشت و تصور خودمه، برای منه که کلمه کلمه حرفاش مهمه، برای من دیدنش آنقدر مهمه که تا لحظه لحظه قبلش رو برنامه میچینم، بعد از استرس زیاد اون لحظه ها انقدرررر عادی برخورد میکنم که یه وقت برداشت دیگه ای نکنه، در صورتی که حقیقتا دلم میخواد بدونه و بفهمه، ولی در نهایت چیزی که میبینم عادی بودن من برای اونه، یکی مثل همه،
و در نهایت میرسم به حرف اون شبم به چشم قشنگ که واسم سوال شده چرا هر بار یه ماجرای یه طرفه است؟
پس کی بود عکس جلسه مجازی رو استوری کرده بود؟!؟
خودش بود خواهر
نه هر بار نیست ولی امان از غرور، امان از ترس. دو طرفه هایی دیدم که با نگفتن تبدیل به خاطره شدن و در نهایت معلومه که اینجا برداشت خودت رو مینویسی. اصلا ما برای خوندن برداشت خودت اینجاییم نه چیزی که توی ذهن پرتقاله.
+ راستی پاسخ کامنتت رو پیام خصوصی گذاشتم برات.
واقعا لیمو جانم، واقعا.
ممنون عزیزم