دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

یادداشتی در رسای چیزی که نمیدونم اسمش رو چی بگذارم؟

در سلسله جلسات تصویری که با پرتقال برای اون پروژه داشتیم، خب فضایی که من بودم رسمیه و طبیعتا هم به صورت کاملا رسمی طور حاضر میشدم. این مدته که خونه اومدم و نشد حضوری برم و خب توی اون فضای رسمی هم نبودم که رسمی  باشم و گفتم خب اون که همیشه عادی میاد دیگه منم خیلی عادی رفتم، با یه تیپ معمولی معمولی معمولی  نزدیک به خونه :D  گفتم خب اون که همیشه عادیه منم حالا دوبار عادی باشم اتفاقی نمیفته فقط خودمونیم‌ و بعد فرداش دیدم که این بچه محترم من برداشته یه بخشی ش رو استوری کرده واسه تقدیر و تشکر:/ من رو میگی؟ نمیدونم از کارش ذوق کنم یا به بی فکری خودم بخندم‌. بعد میگن چرا واسه یه تماس تصویری انقدر زحمت میدین به خودتون، یه بار زحمت ندادیم نتیجه ش این شد که الان کی دیگه اون فیلم  زیبا رو نمیبینه :)

نظرات 5 + ارسال نظر
سید محسن یکشنبه 24 دی 1402 ساعت 16:03

عادات و ترسهای ما، به ناگزیر مفهوم آینده را ساخته اند.که هر دو، دست آوردی از گذشته هستند.پس گذشته ی نابود شده. قادر به ساختن چیزی در آینده خیالی، نیست
ذهن ما ،در حال فریب ماست

لیمو سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 09:58 https://lemonn.blogsky.com

اسمش رو بذار تقابل حس خوب مورد تقدیر واقع شدن و حس بد کاش بیشتر چیتان پیتان میکردم.

فکر خوبیه

پونیو یکشنبه 17 دی 1402 ساعت 09:40

زهره شنبه 16 دی 1402 ساعت 15:46 https://shahrivar03.blogsky.com/

بابا تقدیر و تشکر رو عشقه :))))
بقیه حاشیه است خانوم

بله بله،

بردیا شنبه 16 دی 1402 ساعت 10:02

اینا همش نشونس

بله، اون‌ وقت نشونه چی؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.