دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

تا دو روز پیش میخواستم یه چمدون دست بگیرم و برم یه جای دور‌. خب حالا که در باور نکردنی ترین حالت قبول شدم و همونی هم که میخواستم قبول شدم، دو دلم. بین رفتن یا موندن. هر دو کد رشته یکیه فقط جاش فرق داره. یکی ازاد همینجا، یکی روزانه یه جای خیلی دور تر. 

عجیبه انگار وقتی یه چیزی رو میخوای یهو مهیا میشه اون شوک اولیه ش باعث میشه ی م سردرگم باشی. 

امشب نزدیک یه ربع بی وقفه گریه میکردم. برای اینکه باور نمیکردم بالاخره بعد این چند سال نشدن و رد شدن و همه جوابهای منفی،  امشب نتیجه مثبت باشه. داشتم شام میخوردم مامان گفت اومده. گفتم بعد شام میرم ولی اصلا نتونستم و همون وقت رفتم. 

نمیدونم برم یا بمونم، نمیدونم چی میشه، هنه چی  ببستگی به شرایط و تصمیمات خانواده داره. اما یادم نمیره امشب رو. هیچ کس ارزشش رو اندازه من درک نمیکنه. ارزش شدن بعد یک دنیا نشدن. 

علاوه بر این که خودم دو دلم، یه دو  دستگی توی خونه ایجاد کردم. 

دو دلی خودم عوامل زیادی داره ولی شاید یکی ش ترسه، یکی ش هم برنامه کارم با پرتقاله که کنسل نشه. 

نمیدونم. 


نظرات 4 + ارسال نظر
Haida دوشنبه 10 مهر 1402 ساعت 11:30

عزیزم..
مبارک و قابل افتخاره

برو.. دور شدن به رشد و استقلال آدم خیلی کمک میکنه.

ممنون عزیزم

پونیو جمعه 17 شهریور 1402 ساعت 17:41

تبریک میگم عزیزم. امیدوارم همیشه موفق باشی و به آرزوهات برسی

ممنون عزیزم. همچنین شما

زهره چهارشنبه 15 شهریور 1402 ساعت 15:33 https://shahrivar03.blogsky.com/

نتیجۀ ارشد رو میگی ایراندخت جان؟ خیلی مبارک باشه.
اینکه نوشتی روزانه دور هست و خودت هم تو فکر بودی مدتی دور بشی که خیلی خوب هست... میدونی چیه؟ اینجور وقت ها یک ترسی هم هست که آدم بخاطر اینکه قراره از محدودۀ راحتی یا همون محدودۀ امنِ خودش بیاد بیرون می ترسه.
هرچی هم که اون موقعیت سخت تر به دست اومده باشه؛ برای آدم هیولاتر میشه و وقتی بهش میرسی انگار دلهره اش از خوشحالیش بیشتره

آره زهره جان، دقیقا همینطوره که میگی و یکم عجیب غریبه اولش

لیمو سه‌شنبه 14 شهریور 1402 ساعت 12:03 https://lemonn.blogsky.com/

اول از همه بهت تبریک میگم. این موفقیتیه که براش زحمت کشیده بودی بعدش برات آرزوی راحت و خوب پیش رفتن کارات رو دارم.❤️

ممنونم عزیزم از آرزوهای خوبت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.