دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

.

دو تا آدم عاقل بحث شون شده بعد اون وقت من باید حواسم باشه ترکش هاش بهم نخوره. اگه من بودم روشون نمیشد جلوی من بحث کنن ولی خب بازم میدونم اعصابم نسبت به الان بیشتر خط خطی میشد. 

پرتقال از همون اولش معلوم بود رو مود نیست و اعصاب نداره، حتی با منم بدون هیچ دلیلی سر سنگین بود و کلا مشخص بود یه چیزی ش هست که ربطی به اون جمع و اون لحظه نداشت و چیز دیگه ای بود کلا. 

اون یکی هم که من میفهمم چرا پرتقال بهش ایراد گرفته و چی کار کرده، اما جفتشون مقصر بودن، پرتقال واسه اینکه نتونسته خودش رو کنترل کنه و ملاحظه سن و شخصیت طرف مقابلش رو نکرده، اون یکی هم واسه اینکه کاری که باید انجام میداده رو بعد این همه وقت درست و صحیح انجام نداده. 

منم برای اولین بار سعی کردم هیچ دخالتی نداشته باشم تا یه وقت من باعث  ایجاد آتیش بینشون نشم. 

البته با شناخت از شخصیت هردوشون فکر میکنم که به زودی آشتی میکنن و رابطشون بهتر میشه. 


نظرات 2 + ارسال نظر
زهره شنبه 11 شهریور 1402 ساعت 17:15 https://shahrivar03.blogsky.com/

خیلی هم عالی
لحظه هاتون پرتقالی :)))

مرسی قشنگم

زهره جمعه 10 شهریور 1402 ساعت 23:06 https://shahrivar03.blogsky.com/

یکبار برای همیشه پرتقال را برایمان به طور دقیق و با رسم شکل توصیف کن :)))

خب خیلی دقیق که نمیشه ولی خلاصه ش میشه اینکه یه ِآدم محترم و مهربون که سر یه موضوعی باهم همکاری داریم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.