دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

مسابقه نیست

انگار از روبرو شدن باهاشون میترسم، خودم هماهنگ کردم، خودم دارم مدیریتش میکنم  اما یه حسی درونم انار میخواد مثل همه قرار های قبلی م با آدمای مختلف که زدم زیرش و با خیالت راحت نشستم تو خونه  بازم همون کار رو کنم.

انگار وقتی بچه ها میگن تایم کاری نباشه سر کاریم، یا خبر بده تا مرخصی بگیرم، یه حس بد میاد سراغم که از غافله عقبم.

انگار مسابقه است که باید موفقیت هام رو بزنم رو پیشونیم وبرم اونجا، و چون اون چیزی که میخوام رو هنوز به دست نیاوردم شرمگینم. 

غافل از اینکه همه مون تو این سالها از پستی و بلندی های مختلف عبور کردیم، هرکسی بنا به موقعیتش، اینکه آدما از لحظه های شکست و غمگین بودنشون عکس نمیگیرن و پست نمیکنن تا همه ببینن. شاید گاهی چیزهایی رو بگن اما وقتی بالغ تر میشن دیگه همونا رو هم نمیگن. 

غافل از اینکه این قرار فقط برای اینه که دیداری تازه کنیم بعد این همه وقت. 

امیدوارم که بتونم به این حسم غلبه کنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
Neda پنج‌شنبه 26 مرداد 1402 ساعت 12:33 http://Ndflhm.blogsky.com

حستو درک میکنم ولی به نظرم کنسلش نکن..
نکات مثبت این دیدار رو با خودت مرور کن و برو..
مطمئنم که روز و خاطره ی خوبی برات میشه..

آره واقعا و روز خوبی هم شد

لیلی دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت 21:14

من با دوباره زنده کردن روابطی که این قدر جون نداشتن که آدم رو نگه دارن خیلی موافق نیستم. آدمها عوض میشن و وقتی دوباره می‌بینیشون انگار خاطره‌شون هم خط خطی میشه...

ممکن هم هست که خوب باشه

زهره دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت 10:33 https://shahrivar03.blogsky.com/

سلام ایراندخت
رفتید این قرار رو؟
اگر دوست داشتی بنویس لطفاً از تجربه ات.
من تو یک شرایطی مشابه هستم که دقیقاً هم خودم باید باعث و بانی بشم هم دست و دلم می لرزه. منتظرم ببینم نتیجۀ این قرار شما چی میشه...

سلام قشنگم.
نه هنوز روز قرارمون نرسیده
چشم حتما مینویسم

لیمو شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 12:14 https://lemonn.blogsky.com/

بدتر از اون وقتی دور هم جمع میشیمه. یکی همسر داره یکی بچه هم داره یکی مدیره و ... . بگذرونش و لبخند بزن فقط.

دقیقا همینه که میگی.
آره، فقط قرار یه دیداری تازه بشه. مرسی ازت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.