دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

قلبم...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برای زهره

همه روز اول که وب زدیم قرار بود یعنی خودمون با خودمون قرار گذاشتیم که صادق باشیم با همه و پست های علمی بذاریم اول از منابعی مطلب کپی کردیم ...((من که اینجوری بودم.))

بعد خودمون نوشتیم کم کم رفتیم تا رسیدیم به نوشتن از خودمون بعد کمک کم دوستان زیادی پیدا کردیم چند ماه که گذشت از اون دوستان تعداد کمی می اومدن و خودمون هم به خیلی جاها کم تر رفت و آمد می کردیم .....

بعد کم کم یه سری ها رفتن ....بعد اومدن ...بعد دوباره رفتن و طی این رفتن و اومدن ها چند بار آدرس عوض کردن اما بازهم پیداشون کردم...

بعد سر یه حرف با آدم قهر کردن ....بعد هم دوباره رفتن....((خودش می دونه کی رو می گم ....اگه هست اعلام کنه.))

بعد دوباره یکی رفت اما از با معرفتیش آدرسشو داد....

یکی هم خیلی بی خبر رفت.......

اما حالا یکی دیگه داره می ره ....چرا خشک و تر دارن با هم می سوزن ....چرا  فقط اونایی که به شما یه حرفی می زنن تنبیه نمیشن .... چرا منم تنبیه میشم؟

دوری از یه سری ها با تمام مجازی بودنشون سخته .....

مخصوصا تو زهره جونم....

امیدوارم هرجاکه هستی موفق باشی.........

دلتنگی هاتو با کسی به جز خدا نگو....فقط خدا می تونه دلتنگی هاتو بشنوه...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نمی خوام بگم...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این چند روز ازبهترین روزهای زندگیم بود...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.