دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

رها کن عزیز

یعنی من نمیدونم چرا هرکی حوصله ش سر میره گیر میده به ما. هربار ما رو ببینن و بحثش بکشه چرا سر کار نمیری؟ چرا کار نداری؟ درست رو ول کردی؟ ادامه نمیدی؟ حالا درسه رو قبول، نه اصلا اینا واسه کسایی که سال تا سال من رو نمیبینن و میخوان سر صحبت رو بازکنن قبوله ولی واسه کسی که مثلا جزو نزدیکانه و بالاخره خبر میگیره واقعا قابل قبول نیست. خب به کسی چه؟ یعنی چی واقعا فکر میکنن که من ۲۴ ساعت تو خونه م و میخورم میخوابم؟ مگه از ریتم زندگی ما خبر دارن؟ هی هربار هربار چرا سر کار نمیری؟ برو سرکار، از یه جا شروع کن. 

مرسی که میگی، خودم شعور ندارم نه. اینه که نمیفهمم. 

توقع دارن آمار کار و برنامه زندگی م و دنبال کار گشتن و مصاحبه رفتن و نرفتن و رزومه رد شدن و قبول شدنم رو براشون شرح بدم. رها کن عزیز

نه یه نفر، دو نفرا؟ صد نفر. اگه یکی به خوبی هم بگه قبوله، اما وقتی میدونی از حرفای طرف کمتر خیر و خوبی ای برای تو هست اوضاع فرق داره.

نظرات 2 + ارسال نظر
لیمو شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 12:39 https://lemonn.blogsky.com/

وای نه بنظرم هیچکدوم مورد قبول نیست. توی این زمونه که هزار و شونصدتا بهانه برای صحبت هست چرا باید یکی از ما برای انتخابهامون بپرسه «چرا»؟ اصلا دلیلی نداره من بخوام دلیل تصمیماتم رو به کسی توضیح بدم.

همینو بگو لیمو جان.

بردیا پنج‌شنبه 24 فروردین 1402 ساعت 21:20

رها کنم؟
هعی منظورش منما

معلومه که نه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.