دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

۱


امسال متفاوت شروع شد، از بدو بدو های دقیقه آخر، تا سرماخوردگی ای که سعی کردم نگیرم، تا بارونی بودن دو روز اول و حتی بارونی بودن الان.
چهارشنبه که فهمیدم فرداش اول ماهه، یاد اون کابوس همیشگی افتادم‌. با اینکه سحرا بیدار میشم و تلوزیونم روشنه نمیدونم چرا تا الان دعای سحر اون طور که باید نچسبیده.

برای تبریک عید نه از اون پیام کلی ها فرستادم، نه پیام های شخصی و ویس های تبریک. فقط به چند نفر نزدیک پیام دادم و یه تعداد تماس تلفنی معدود که یکی ش باقی مونده و فردا باید زنگ بزنم به "ز"‌. تا الان حتما دلخور شده که چرا زنگ نزدم بهش، اما امیدوارم درک کنه که با توجه به اون اتفاقات، آدم سابق نمیشم و تو این روابطمون مثل قبل بودن راحت نیست. رکورد زدم توی دیر تبریک گفتن.

اشتراک فیدی پلاسم تموم شده بود و یه کتاب خوب نصفه داشتم(ایچی گو ایچی یه)، تو فکر بودم بخرمش که دیدم تخفیف خورده، در نتیجه به جهت عیدی به خودم خریدمش. حقیقتا که قشنگه و حقیقتا که چه قدر صدای نیما رئیسی رو دوست دارم.






نظرات 1 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 10:46 https://lemonn.blogsky.com/

سال نو مبارک ایران دخت جان. برات شادی و سلامتی و آرامش آرزو میکنم.

ممنونم عزیزم، منم به همچنین برای شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.