ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
امسال متفاوت شروع شد، از بدو بدو های دقیقه آخر، تا سرماخوردگی ای که سعی کردم نگیرم، تا بارونی بودن دو روز اول و حتی بارونی بودن الان.
چهارشنبه که فهمیدم فرداش اول ماهه، یاد اون کابوس همیشگی افتادم. با اینکه سحرا بیدار میشم و تلوزیونم روشنه نمیدونم چرا تا الان دعای سحر اون طور که باید نچسبیده.
برای تبریک عید نه از اون پیام کلی ها فرستادم، نه پیام های شخصی و ویس های تبریک. فقط به چند نفر نزدیک پیام دادم و یه تعداد تماس تلفنی معدود که یکی ش باقی مونده و فردا باید زنگ بزنم به "ز". تا الان حتما دلخور شده که چرا زنگ نزدم بهش، اما امیدوارم درک کنه که با توجه به اون اتفاقات، آدم سابق نمیشم و تو این روابطمون مثل قبل بودن راحت نیست. رکورد زدم توی دیر تبریک گفتن.
اشتراک فیدی پلاسم تموم شده بود و یه کتاب خوب نصفه داشتم(ایچی گو ایچی یه)، تو فکر بودم بخرمش که دیدم تخفیف خورده، در نتیجه به جهت عیدی به خودم خریدمش. حقیقتا که قشنگه و حقیقتا که چه قدر صدای نیما رئیسی رو دوست دارم.
سال نو مبارک ایران دخت جان. برات شادی و سلامتی و آرامش آرزو میکنم.
ممنونم عزیزم، منم به همچنین برای شما