دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

باد میاد

امروز برای یه کاری  باهاش صحبت کردم ،

انگار که دو تا غریبه، دلم گرفت


هی لیست مخاطبام رو بالا  پایین میکنم، کسی نیست که حوصله حرف زدن باهاش رو داشته باشم. اون دو نفری م که حوصله شون رو دارم نیستن‌.


هوا همچین قشنگه و باد میاد آدم کیف میکنه.


دلم میخواد جرات کنم بگم یه بار بشینیم رو در رو حرف بزنیم، بلکه مجهولات ذهنم حل بشن. ولی خب بیخیال

 نمیخوام یه درصد هم اذیت بشه

نظرات 1 + ارسال نظر
بردیا سه‌شنبه 22 تیر 1400 ساعت 01:17

پس اینکه تو داری اذیت میشی چی؟

نمی‌دونم. حتی اگه بخوام حرف بزنم باهاش فکر نمیکنم الان وقت مناسبی باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.