دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

در هم

این چند روزه، فقط سریال دیدم، ۸ قسمت از یه سریال رو تو این ۳، ۴ روز دیدم و به قدری قشنگه و دوستش دارم که منتظر قسمت بعدم که بیاد، البته با اینکه حجم بسته کم بود و از یه سایت داخلی میدیدم، بازم الان دیدم ته این بسته هیچی نمونده و کمتر از ۱ گیگ داره:/

باید صبر کنم تا شارژ بشه، امروز ارائه ها پخش میشد، فردا نوبت گروه زبان انگلیسی عه، اول اومدم به همه اطلاع بدم که ببینن اما بعد پشیمون شدم، گفتم اگه به جایی رسید میگم، دیگه یاد گرفتم جار نزنم و تو سکوت کار کنم، الانم فقط مامان اینا میدونن. 

این روزا اتفاقای سال قبل این موقع ها دائم میاد توی سرم.

حوصله ندارم کسی سر به سرم بذاره، یه ذره نمیدونم چرا قلبم داره تیر میکشه. 

پ ن: اینا برای دیشبه

نرسیدم اجرا رو ببینم اینترنت هی قطع و وصل میشد، نتایج هم روز اختتامیه معلوم‌میشه که هنوز تاریخش رو اعلام نکردن. 

این ارائه همون مقاله ای هست که اون دفعه نوشتم قبول نشده و رد شده و کلی غصه خوردم، اون موقع هنوز نتایج بخش انگلیسی اعلام نشده بود و من فکر میکردم کلا رد شده. حدود یک هفته بعد اون، نتایج راه یافتگان‌ مرحله نهایی گروه انگلیسی  اومد و چه قدر من اون روز از خوشحالی جیغ زدم. 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.