دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

شازده کوچولو و روباه.....................

روباه گفت: -سلام.

شهریار کوچولو برگ‌شت اما کسى را ندید. با وجود این با ادب تمام گفت: -سلام.


صداگفت: -من این‌جام، زیر درخت سیب...


شهریار کوچولو گفت: -کى هستى تو؟ عجب خوشگلى!


روباه گفت: -یک روباهم من.


شهریار کوچولو گفت: -بیا با من بازى کن. نمى‌دانى چه قدر دلم گرفته...


روباه گفت: -نمى‌توانم بات بازى کنم. هنوز اهلیم نکرده‌اند آخر.


شهریار کوچولو آهى کشید و گفت: -معذرت مى‌خواهم.


اما فکرى کرد و پرسید: -اهلى کردن یعنى چه؟


روباه گفت: -تو اهل این‌جا نیستى. پى چى مى‌گردى؟


شهریار کوچولو گفت: -پى آدم‌ها مى‌گردم. نگفتى اهلى کردن یعنى چه؟


روباه گفت: -آدم‌ها تفنگ دارند و شکار مى‌کنند. اینش اسباب دلخورى است! اما مرغ و ماکیان هم پرورش 


مى‌دهند و خیرشان فقط همین است. تو پى مرغ مى‌کردى؟


شهریار کوچولو گفت: -نَه، پىِ دوست مى‌گردم. اهلى کردن یعنى چى؟


روباه گفت: -یک چیزى است که پاک فراموش شده. معنیش ایجاد علاقه کردن است.


- ایجاد علاقه کردن؟


روباه گفت: -معلوم است. تو الان واسه من یک پسر بچه‌اى مثل صد هزار پسر بچه‌ى دیگر. نه من هیچ 


احتیاجى به تو دارم نه تو هیچ احتیاجى به من. من هم واسه تو یک روباهم مثل صد هزار روباه دیگر. اما 


اگر منو اهلى کردى هر دوتامان به هم احتیاج پیدا مى‌کنیم. تو واسه من میان همه‌ى عالم موجود یگانه‌اى 


مى‌شوى من واسه تو.




این قسمتی از شازده کوچولو به ترجمه شاملو بود .....

حالا من ازتو می خوام وقتی که منو اهلی کردی مسئولیتش رو هم قبول کنی ...فهمیدی ؟
نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 23:41 http://leyla-taraghi.blogsky.com

سلام عزیزم به به از شعر به داستان اونم داستانهای جالب و آموزنده موفق باشی عزیزم

عزیزم ممنون که لینکم کردی منم به پاس محبت شما لینکتون میکنم
امیدوارم دوستیه ادامه داری داشته باشیم و فقط به همین جا ختم نشه

ممنونم ..منم امید وارم دوستیمون ادامه دار باشه ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.