دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

بارون............

نمی دونم کشورما چرا اینجوری شده کشوری که یه زمانی پر جنگل و دارو درخت بود الآن جزو مناطق نیمه بیابانیه آخع جرا تورو خدایه کم مراقب جنگل هامون باشیم ودرخت بکاریم  نصیحت نمی کنم ها از ته دل می گم من الآن نشستم کنار پنجره چند دقیقه پیش یهو آسمون ابری شد و آسمون سرخ شد رفتم بیرون دیدم آسمون شده پر پرتده که دارن فرار میکنن بعد یهو آسمون سرخ سرخ شد هر چی بگم سرخ شد کم گفتم بع باد و غبار گرفنت بعد بارون شرو ع شد هنوز هم ادامه داره چنان شدتی گرفت که آنی هرچی خاک و غبار بود رفت و آسمون صاف شد هنوز هم باد و بارون و رعد و برق هست و هنوز هم خاک توی حلق من بی زبون می ره خداکنه همین جوری یکی دو ساعتی بارون بیاد و هرچی گرد و غبار و خاک هست رو ببره و هوا قابل نفس کشیدن بشه آخه بارون توی آخرهای تیر واسه ما تهرانی ها نوبره نوبر . خدا جون شکرت واسه بارون اینم عیدی خدا بود واسه ما امید وارم زندگیمون پر از عیدی خدا بشه آدم ها و چیز هایی که آرزوی داشتنشون رو داریم رو امیدوارم خدابه ما عیدی بده شاد باشید....
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.