دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

....

فقط از الان تا وقتی که این آهنگ تموم بشه مینویسم

اما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره، اما افسوس با نخواستن دلم آروم نمیگیره

میبینی، از اون زمستون سرد تا الان همه چی چه قدر عوض شده، میبینی چه ها شد و چه ها گذشت؟ 

پوست انداختم، رد شدم یعنی تونستم که رد بشم، فراموش کردم یا عادت کردم که یادت نیفتم؟ 

اما یه وقتا مثل الان یه آهنگایی مثل این من رو یاد تو می‌اندازه. سعی میکنم صدات رو به یاد بیارم، یادم نره چه طوری صدام میکردی. 

الان مثلا اون موقع رو یادم میاد که میگفتی نامِهرِبون شدی، واسه اینکه دیر اومده بودم سر بزنم و حالا که فکر میکنم آره شاید. اما خودت چی؟ چند وقته تو خوابم نیومدی؟ تو هم یادت رفته منو؟ 

اما افسوس با نخواستن دلم آروم نمیگیره حاج آقا 

+بیشتر از یه بار شد.

نظرات 3 + ارسال نظر
لیمو شنبه 23 اردیبهشت 1402 ساعت 11:46

روحشون شاد ایران جان.
خیلی این آهنگ رو دوست دارم یه غم سبز داره :(

مرسی عزیزم، خدا رفتنگان شما رو هم رحمت کنه
آره آهنگ عجیبیه

بردیا جمعه 22 اردیبهشت 1402 ساعت 03:05

نچ نچ نچ نچ
بخدا راضی نیستم اینهمه بی قراری برای نبودنم رو

وای خدا، این همه اعتماد به سقف رو تو از کجا میاری؟

زهره جمعه 22 اردیبهشت 1402 ساعت 00:55 https://shahrivar03.blogsky.com/

سلام
من متوجه نشم کی بودند ولی حس کردم باید شب جمعه ای یک فاتحه براشون بخونم

مرسی زهره جانم ، پدر بزرگم بودن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.