دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

내 노래

خیلی دلم میخواست  نسخه اصل آرزو ها (از فاستو پاپتی) رو پیدا کنم، نشد، از ۳ سال پیش تا حالا همون فایل تبدیل شده اجرای زنده ش رو گوش میدم. حقیقتا قشنگه. 

این چند تا آهنگی که الان دارم گوش میدم حقیقتا هیچ ربط و تناسبی  با هم ندارن، اما من واقعا دوستشون دارم و ترکیب خوبیه.

بهار دلکش

آرزوها 

  ((BTS) v&RM)  4‌o'clock 

Fake Love (BTS)

 فکر کنم سرگشته، نقاب ، Falling  و Je T'aime هم بتونه به این لیست اضافه بشه‌. 

بعدا نوشت:این چهار تای دومی هر کدوم به تنهایی یا با ت کیب های دیگه فوق العاده ان اما همچین با چهار تای اولی  .خوب نیستن.

چرا اینا رو نوشتم؟ صرفا دلم خواست!




کی میدونه چی درسته؟ چی غلط؟

همه میگن کارم اشتباه بود، خودم همچین حسی ندارم، اولش رفتم که کار دست خودش نده، بعدش هم حرفی رو زدم که باید میزدم‌. به هیچ کس هم بی احترامی نکردم. چرا حس میکنم قراره کاسه کوزه ها رو سر من بشکنن؟ 

به خودم شک کردم، ولی بازم حس بدی از کارم ندارم. 

شاید حق با بقیه باشه که میگن نباید دخالت میکردی، ولی به هر حال کاریه که انجام دادم، بهتره یه بار پاش وایستم.

ولی حس میکنم در حال حاضر اعتباری برام نمونده، بله گویا رسما اعتباری ندارم، البته الان! کی از آینده خبر داره؟؟

...

زمان چرخید و چرخید تا همه چیز در زمان درست خودش اتفاق بیفته. اینکه الان به چیزی که سال ها قبل برسم، شاید دلایل زیادی داشته، یکی  ش این بوده که قدرش رو بیشتر بدونم، واقعا با دیدن عکس فروسرخی که جیمز وب از مشتری گرفته اشکم دراومد. دیدن اون حلقه دور مشتری واقعا جذاب بود.

نقاب

نقاب هاشون افتاده، و میشه چهره واقعی شون رو ببینی، اما خب نباید چیزی بگی! فعلا فقط فاصله گرفتم:)

....

من تنگه دلم اما میدونم که تو، نه

فراموشت میکنم این دفعه قول دادم به خودم

فراموشت میکنم اگه ازم بر بیاد

اگه عکسای تو به حرف بیاد 

اگه وسط تابستون برف بیاد.....

.

.

.

خیلی عجیب این چند روز همش به فکرت بودم که امشب یادم افتاد که فردا عیده قربانه، حالا میفهمم چرا...

میدونی هروقت یادت میفتم میخوام گریه نکنم، اما این چند روزه جزو اون روزایی بود که نمی‌شد....