دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

۳۱ تیر

این هفته هفته خوبی بود،  ازش زیادخبر داشتم ، زیاد عکس و فیلم گذاشت این هفته، تا دیشب که اشتباه کردم و بهش با همون اکانت ناشناس پیام دادم ، و یکم درمورد موضوع مشترک مورد علاقه مون حرف زدیم، آخرش شک کرد که من رو میشناسه یا نه، یه جواب دو پهلو بهش دادم. 

اما خب از همون دیشب خبری ازش نیست.

نمیدونم باز داره فکر میکنه؟ اصلا فکر میکنه؟ فقط میدونم قلبم داره فشرده میشه. اشکم داره در میاد برای اونی که تا چند ماه پیش میدیدمش مسیرم رو عوض میکردم باهاش رو به رو نشم. این چند وقت که مغزم اتفاقات گذشته رو زیاد مرور میکنه فهمیدم که اون اکثر مواقع بوده فقط من نمیخواستم ببینمش. 

ولی چیشد یهو؟ مسخره به نظر میاد؟ کلیشه ایه؟ ولی واقعیه


نظرات 2 + ارسال نظر
لعیا یکشنبه 5 مرداد 1399 ساعت 07:54 https://forty-years-ago.blogsky.com/

ایراندخت عزیزم، امیدوارم الان حالتون بهتر باشه، البته از خلال چند پست اخیر متوجه نشدم که دلتنگ چه کسی هستید...

ممنونم لعیا بانو.دلتنگ یه آدم نسبتا بی معرفت

فاضله سه‌شنبه 31 تیر 1399 ساعت 23:47 http://1000-va2harf.blogsky.com

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.