دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

خسته

انقدر حجم اتفاقای بد زیاد شده که دلم میخواد یه روز صبح که چشام رو باز میکنم یه جای دیگه باشم ، به شهر دیگه یه کشور دیگه. 

دلم یکم شادی میخواد یکم حال خوب.

مارکو که نیست. ذهن هم پر اتفاقای شلوغه و درهم.

از یه طرف هم حال بابا بزرگ خوب نیست و همه درگیرن ، از یه طرف هر روز صبح خبرای بد تو این مملکت ...

خدا خودش رحم کنه. به من به ما به همه.....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.