دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

دی

امتحانا از امروز شروع شده.

امتحان سخت دیروز یه تاریخ دومی هم داشت که من تاریخ دومش رو انتخاب کردم. امروز هم بد نبود خوب خوبم نبود. اما بچه ها میگن یه سری سوالا گزینه هاش  جابه جا بوده و انگار باید اعتراض بخوره. حالا منتظرم ببینم چی میشه.

هوا هم که داغونه از دود. کاش یه بادی بیاد حد اقل.


نظرات 7 + ارسال نظر
آران دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 00:06 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

ای توبه ام شکسته، از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته، از تو کجا گریزم
ای نور هر دو دیده بی‌ تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته، از تو کجا گریزم
ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ ست شش رو
وی روی تو خجسته، از تو کجا گریزم
دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته
جان نیز گشت خسته، از تو کجا گریزم
ای نور هر دو دیده بی‌ تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم
گر بندم این بصر را ور بگسلم نظر را
از دل نه‌ ای گسسته، از تو کجا گریزم



http://player.iranseda.ir/islam-player/?g=166328&w=45&VALID=TRUE

بسیار زیبا.
ممنون از حضورتون

. من اگر مستحق خشم و عتابم تو ببخش !! پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 10:49

. با درودی مهربانانه
.
. از تو آموخته‌ام که در پی هر اوجی ، ناگزیر فرودی خواهد بود
. کسی که تحمل فرود را نداشته باشد ، آن‌قدر در اوج بال می‌زند تا
. بالهایش خسته شوند و آن‌گاه سقوطی بس ناگوار خواهد داشت.
.
. چه شیرین است فرود آمدن در اوج ، برای اوج گرفتنی دوباره
.
.. خسرو فیضی ..
.................................

چه زیبا. ممنون از حضورتون

. یک نوشته آزامایشی !! چهارشنبه 4 دی 1398 ساعت 11:37

. با درودی صمیمانه .
.
. صبح بود که از بیرون شنیدم ( بدو . بدو سیب زمینی )
. سریع چادرمو سر کردم . . . هول هولکی دم پایی تا به تا پوشیدم
. . نکنه وانتی بره . . بالاخره خودمو رسوندم دَم در . . . . .
. . دیدم همسایه ما داره با پسرش ورزش می کنه !!!
. خطاب به اون . داد میزنه بدو بدو سیب زمینی [عصبانی][خنده][خنده]
.
. همه اش که نمیشه عاشقانه نوشت . . [چشمک][خنده][خنده]
.
.. خسرو فیضی ..
...........................

. بی خبر بگذشته آرام از کنار من !! چهارشنبه 4 دی 1398 ساعت 11:04

. با درودی مهربانانه
.
. بال میزنم ، .. بال میزنم می‌خواهم به اوج آسمان بروم
. باورم نمی‌شود جوجه عاشقی که تا دیروز امید وصل
. از دهان تو می‌گرفت اکنون دارد به تنهایی پرواز می‌کند.
. چه زیباست عاشقانه پرواز کردن . . [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
..............................

. یک کهکشان خوبی و مهر سه‌شنبه 3 دی 1398 ساعت 10:39

. با درودی مهربانانه .
.
. از آب می‌ترسیدم! و چشمان دریایی تو مرا بکام کشید !!
. زندگی در دریای چشم تو چقدر شیرین است [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
...........................

همیشه اونی که فکر نمیکنیم باعث میشه معیارهامون عوض بشه.

. با درودی مهربانانه
.
. ما را انگار به هم بافته‌ای ، با دو میل جادویی
. اگرچه از یک جنس نیستیم یا از یکرنگ .

. اینجاست که خلاقیت تو برجسته‌تر می‌شود.
. چیزی بافته‌ای که همه انگشت به دهان مانده‌اند .

. از نخ و پارچه نمی‌گویم
. حرف از بافتن دل های من و توست !! [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی
...........................

. با بهترین درودهایم .
.
. خواستن توانستن است . التماس و نذر و با خدا درد دل کردن هیچ
. معادله ای را حل نکرده !!! اعتراض هم دانشجوی تنبل
. یک فرجی میدونه . . از دبیرستان تا پایان دوران تحصیلم . . نه نذر
. کردم و نه التماس حضرت . . . . . خوندم . . راه اصلی هم همینه !!!
. بخون . . التماس نکن . . اگر ادبیاتی هستی
. بیا پیش خودم . . والا
. کدامین شهرستان هستی که . . . دود . . انتظار بااااد

بله راه اصلی خوندنه. ولی گوش شنوا کو؟
خیر دانشجو ادبیات نیستم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.