ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
از همان روزی که دست حضرت قابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
صدر پیغام آور ا ن حضرت باریتعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد ، گر چه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود گر چه آدم زنده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت
ای دریغ آدمیت برنگشت
قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی ، پاکی ، مروت ، ابلهی است
روزگار مرگ انسانیت است
من در این ایام مرگ او را از کجا باور کنم
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نزیست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
دست خون آلود را در پیش چشم پنهان می کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان بر چشم انسان می کنند
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
فریدون مشیری
سلام
ممنون که سر زدی. موفق باشی
سلام خواهش می کنم...
منم رمز میخام
چشم می فرستم....
هم دعا از من روان کردی چو آبْ ؛ هم نباتش بخش و دارش مستجابْ؛ هم تو بودی اول آرنده ی دعا ؛ هم تو باش آخر اجابت را رجا " مولانا"
نمیدانم از کجا به مداد کوچک رسید
ولی ممنون ِ حضور/
خواهش می کنم...راستش وبتونو اتفاقی دیدم.........
میگم قسمته نهم رو گزاشته بودما خودی یا نه؟
آره خوندم اما نظر یادم رفت...خیلی بامزه بود...
من واسه ازدواج میخوامش ولی اون نه..
ازش بپرس و بهش بگو صادقانه بهت بگه ...
سلام ممنون که اومدی..
خواهش می کنم.....
واقعیت تلخ . . .
آره واقعا تلخه....