ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ارائه امشبم انقدرررر خوب بود و به دلم نشست که اگه ۲۰ نده، نمیشه.
+ ولی حس حسادت آدما هم یه موقع هایی باعث میشه یه کارایی رو بکنی که تا الان از انجامش طفره میرفتی. مثلاً امشب چون احساس کردم همسایه فتنه انگیزم که همششششش سرش به کار و بار منه، یک هزارم درصد ممکنه سعی کنه مخ یه نفری رو بزنه، و خب با اینکه در حال حاضر تکذیب میکنم که ممکنه از اون آدمه خوشم بیاد، زنگ زدم به اون آدم بابت مسئله ای که تا الان نمیخواستم و سعی کردم تا حدی اثرات فتنه انگیز اون همسایه رو کم کنم.
حالا خانم تا شنید که ما با بچه ها مراسم داریم برگشته میگه همه میتونن بیان؟ تا دیروز به اعلامیه های شبای قبل نگاه نمیکرد، حالا واسه من آدم شده.
تو فکرم بود شاید اون آدم رو دعوت کنم ولی هیچچچ دلم نمیخواست اون همسایه بفهمه ماجرا رو. حقیقتا امیدوارم همسایه نیاد اون مراسم رو چون مدیریت کردن حضورش سخته و نمیخوام از ارتباطاتم با بقیه بخش ها و افراد چیزی بدونه.
در نهایت ما نمیتوانیم کسی رو مجبور کنیم که دوستمون داشته باشه، چون یه روز با شوق دیدنش برمیگردیم و میبینیم اتاق خالیه و هیچ اثری از خودش به جا نگذاشته به جز اتاقی که مرتب کرده، کولری که روشن گذاشته و پارچ آبی که گذاشته خنک بشه، بی هیچ دلیلی رفته و حالا باید از زمین و زمان بپرسی که چه اتفاقی رخ داده. این میتونه یک دوست باشه، کسی که خودش رو یک دوست نشون میده یا هرکس دیگه
این مدت اتفاق زیاد افتاد که خواستم بنویسم و نه حوصله م نشد، در مجموع اوقات خوبی بود.
این روزا استرس دارم، نمیدونم چی و چرا؟ ولی دارم.
یه حس بد دارم،
اون روزا که از یکی خوشم می اومد و اون نه، نمیفهمیدمش
ولی الان که گه گاه رفتار ها و حرف های رو از یه بنده خدایی میشنوم که به تصدیق بعضی اطرافیان گویا احساسی داره، حالم یه جوری میشه. نه که آدم بدی باشه، آدم خوب و محترمیه، حتی حرف زدن و بحث باهاش هم بد نیست، ولی نمیدونم چرا بحث به این جا که میرسه حالم خوب نیس، مثلاً همین دیروز یه چیزی گفت که آدم چیز دیگه ای به جز تلاش اندک برای توجه نشون دادن نمیتونست برداشت کنه، خر نیست که آدم، میفهمه . ولی همین حالم رو بد میکنه، استرس و دلشوره میده
نفسم میگیره از این حس بد.
حالا میفهمم تو یکی رو بخوای و به جای اون یکی دیگه بهت توجه کنه چه قدر بده، و از اون آدم اون سال ها ممنونم که به خودش ظلم نکرد و قبول نکرد.
پرتقال؟ نمیدونم! هیچ ایده ای ندارم که این ماجرا چطور میشه.