دل نوشته

ذهن مکتوب

دل نوشته

ذهن مکتوب

آخرین بار با حالت گرفته از پیشم رفت گفت بعدا بهت بهت میگم. گفت، دوستاش با حرفهای صد من یه غاز اذیتش کرده بودن. گفتم فدا سرت مهم اینه که این حرفا تو نیستی.

گذشت، خبری ازش نبود، با توجه به حرفاش نگرانش بودم، کلی پیام و زنگ بی پاسخ. پیام دادم چشم قشنگ چیزی شده، از دستم ناراحتی؟ پیام داد نه عزیز دلم و یه مشت حرف دیگه و قرار شد بعد حرف بزنیم. گذشت یه ماه تا این چند روزه باز دلم تنگ شد، نگران شدم پیام دادم جواب نداد، زنگ زدم جواب نداد. صبحی پیام دادم جواب نداد. دیدم فایده نداره

یه پیام بلند بالا دادم که دلم برات تنگ شده ولی به تصمیمات احترام میذارم. 

بعد تو اینستا یهو نمی‌دونم چرا اسمش رو سرچ کردم، بله صفحه فکر کنم جدیدش بود. استوری های امروزش هم. نمی‌دونم چرا. شاید میخواد هر پیوندی رو با اون مکان مشخص رد کنه. ولی خب بازهم دوستش دارم و درکش میکنم تا هر وقت برگرده اگه  خواست. 

دلم میخواد بدونم اگه یه روز خبری از کسی نگیرم بقیه یادشون به من میفته؟ جواب؟ به جز اون دخترک با معرفت فکر نکنم.....

نظرات 3 + ارسال نظر
بردیا یکشنبه 28 مرداد 1403 ساعت 13:39

بقیه هم سراغ نگیرن خودم سراغتو میگیرم

معرفت شما ثابت شده است

زهره یکشنبه 28 مرداد 1403 ساعت 09:33 https://shahrivar03.blogsky.com/

من که فکر می‌کنم اشکالی نداره اگر تو بیشتر از بقیه به یادشون بیفتی و پیام بدی.
نصف دوستی‌هایی که تمام شده و خراب شده، بخاطر همین «نوبت اونه که پیام بده» بوده...

لااقل این روزها اینطور فکر می‌کنم

آره، موافقم باهات، یه دفعه این کار رو کردم با یه سری ها و حاصل شد این که میگی.

لیمو یکشنبه 28 مرداد 1403 ساعت 09:23 https://lemonn.blogsky.com

من این کار رو کردم البته به جبر روزگار و نه برای به دست آوردن با معرفتها برای رفتن اونهایی که رفته بودن اما نمیدونستم :)

حس خوبی نداره، امیدوارم حداقل الان حس بدش برات کم تر شده باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.